فیلترشکن فعاله فیلترشکن فعاله

داستان ترسناک (صدای زوره) 😱❌️

نیمه‌شب بود. صدای زوزه‌ی باد از پنجره‌ی شکسته به داخل می‌پیچید. سارا در اتاق تاریک تنها بود. ناگهان صدای قدم‌هایی آرام از راهرو شنید. جرئت نکرد تکان بخورد. قدم‌ها نزدیک‌تر شدند… درست جلوی در ایستادند.
دستگیره آرام چرخید. سارا نفسش را حبس کرد. در باز شد، اما هیچ‌کس آنجا نبود.
سارا نفس راحتی کشید و برگشت…
آینه‌ی اتاق پر از رد دست‌های خونی بود و پشت سرش سایه‌ای بلند ایستاده بود.
#‌ترسناک #‌داستان_ترسناک
  • 🙈
  • 🙉
  • 🙊
  • 💛
  • 💔
  • 💯
  • 💢
  • 👍
  • 👎
  • 👏
  • 👈
  • 👉
  • 🙏
  • 💪
  • 🎬
  • 🐥
  • 🌹
  • 🍁
  • 🍉
  • 🍕
  • 🍳
  • 🎂
  • 🎈
  • 🌍
  • 💩
  • 🚗
  • 📙
  • 😀
  • 😂
  • 😉
  • 😊
  • 😍
  • 😘
  • 💋
  • 😋
  • 😜
  • 👀
  • 😐
  • 😕
  • 😎
  • 😌
  • 😒
  • 😬
  • 😔
  • 😢
  • 😭
  • 😷
  • 😎
  • 😨
  • 😱
  • 😡
  • 😠
😊

X
این ویدیو

×