تماشای ویدیو با ip خارج از ایران ممکنه براتون کند باشه؛ پس اگه فیلترشکن فعاله، حتما خاموش و صفحه رو رفرش کنید.
داستان اموزنده بازرگان وطوطی:درس ارزشمند ازادی
چگونه بازرگان از طوطی خود درس زندگی اموخت؟
در زمانهای قدیم، بازرگانی ثروتمند در شهری بزرگ زندگی میکرد. او از تجارتهایش ثروت زیادی به دست آورده بود و در خانهای بزرگ با خانوادهای مهربان زندگی میکرد. در میان همه داراییهای او، یک طوطی زیبا و رنگارنگ بود که در قفسی طلایی نگهداری میشد و با آواز دلنشینش همه را شاد میکرد.
روزی، بازرگان تصمیم گرفت به هند سفر کند. پیش از سفر از اعضای خانواده و دوستانش پرسید که چه سوغاتی میخواهند. نوبت به طوطی رسید و بازرگان از او پرسید: چه میخواهی که از هند برایت بیاورم؟ طوطی پاسخ داد: فقط به طوطیهای آزاد هند بگو که من در قفسی اسیرم و نمیتوانم آزادانه پرواز کنم و ببین واکنش آنها چیست.
بازرگان به هند رسید و در میان سفر خود، چند طوطی آزاد را دید. او پیام طوطیاش را برای آنها گفت. ناگهان یکی از طوطیها لرزید و از شاخه افتاد و بیحرکت شد. بازرگان با تعجب و اندوه به سفر خود ادامه داد.
وقتی بازگشت و داستان را برای طوطیاش تعریف کرد، طوطی در قفس شروع به لرزیدن کرد و بر زمین افتاد. بازرگان وحشتزده در قفس را باز کرد و طوطی را برداشت. اما ناگهان طوطی پر زد و از قفس بیرون پرید و بر شاخهای نشست. او گفت: آن طوطی به من یاد داد که راز آزادی در رها کردن ترس است. اکنون من آزاد هستم.
بازرگان با حیرت و تأمل نگاه کرد و درس بزرگی آموخت؛ اینکه آزادی واقعی در رهایی از قید و بندهای ذهنی است و ثروت و داراییها جایگزین آن نمیشوند.
#داستان_آموزنده #درس_زندگی #آزادی #حکایت_کهن #طوطی_و_بازرگان #آموزش_زندگی #داستان_کوتاه
در زمانهای قدیم، بازرگانی ثروتمند در شهری بزرگ زندگی میکرد. او از تجارتهایش ثروت زیادی به دست آورده بود و در خانهای بزرگ با خانوادهای مهربان زندگی میکرد. در میان همه داراییهای او، یک طوطی زیبا و رنگارنگ بود که در قفسی طلایی نگهداری میشد و با آواز دلنشینش همه را شاد میکرد.
روزی، بازرگان تصمیم گرفت به هند سفر کند. پیش از سفر از اعضای خانواده و دوستانش پرسید که چه سوغاتی میخواهند. نوبت به طوطی رسید و بازرگان از او پرسید: چه میخواهی که از هند برایت بیاورم؟ طوطی پاسخ داد: فقط به طوطیهای آزاد هند بگو که من در قفسی اسیرم و نمیتوانم آزادانه پرواز کنم و ببین واکنش آنها چیست.
بازرگان به هند رسید و در میان سفر خود، چند طوطی آزاد را دید. او پیام طوطیاش را برای آنها گفت. ناگهان یکی از طوطیها لرزید و از شاخه افتاد و بیحرکت شد. بازرگان با تعجب و اندوه به سفر خود ادامه داد.
وقتی بازگشت و داستان را برای طوطیاش تعریف کرد، طوطی در قفس شروع به لرزیدن کرد و بر زمین افتاد. بازرگان وحشتزده در قفس را باز کرد و طوطی را برداشت. اما ناگهان طوطی پر زد و از قفس بیرون پرید و بر شاخهای نشست. او گفت: آن طوطی به من یاد داد که راز آزادی در رها کردن ترس است. اکنون من آزاد هستم.
بازرگان با حیرت و تأمل نگاه کرد و درس بزرگی آموخت؛ اینکه آزادی واقعی در رهایی از قید و بندهای ذهنی است و ثروت و داراییها جایگزین آن نمیشوند.
#داستان_آموزنده #درس_زندگی #آزادی #حکایت_کهن #طوطی_و_بازرگان #آموزش_زندگی #داستان_کوتاه
- 🙈
- 🙉
- 🙊
- 💛
- ❤
- 💔
- 💯
- 💢
- ✋
- ✌
- 👍
- 👎
- ✊
- 👏
- 👈
- 👉
- 🙏
- 💪
- 🎬
- 🐥
- 🌹
- 🍁
- 🍉
- 🍕
- 🍳
- 🎂
- 🎈
- ☕
- 🌍
- 💩
- 🚗
- ⏰
- ☔
- 📙
- ⭐
- 😀
- 😂
- 😉
- 😊
- 😍
- 😘
- 💋
- 😋
- 😜
- 👀
- 😐
- 😕
- 😎
- 😌
- 😒
- 😬
- 😔
- 😢
- 😭
- 😷
- 😎
- 😨
- 😱
- 😡
- 😠
😊
مشاهده نظرات
مرتبط
محمود اسمعیل زاده
در حال بارگذاری
X
این ویدیو
×
گزارش تخلف
×در صورتیکه توضیحی در مورد گزارش تخلف دارید در کادر زیر بنویسید
افزودن به لیست پخش
×دانلود اپلیکیشن فیلو
×برای دانلود این ویدیو، اپلیکیشن فیلو را از مارکت ها یا بصورت مستقیم نصب کنید.
در صورتی که اپلیکیشن فیلو را نصب کرده اید؛ برای تماشا یا دانلود این ویدیو وارد اپلیکیشن شده، از منو گزینه اسکن را انتخاب کرده و کد زیر را اسکن کنید.