دکلمه شعر هوشنگ ابتهاج - تاسیان

دکلمه ی شعر هوشنگ ابتهاج ( سایه ) - شعر تاسیان با صدای خود شاعر ـ
خانه دل تنگ غروبی خفه بود
مثل امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پر شد
من به خود گفتم یک روز گذشت
مادرم آه کشید
زود بر خواهد گشت
ابری هست به چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست این همه درد
در کمین دل آن کودک خرد ؟
آری آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر ؟
آه ای واژه شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم آه...
شاعر : هوشنگ ابتهاج
.
.
.
#‌هوشنگ_ابتهاج #‌دکلمه #‌دکلمه_شعر #‌دکلمه_عاشقانه #‌دکلمه_غمگین #‌دکلمه_زیبا #‌تاسیان #‌دکلمه_شعر_هوشنگ_ابتهاج #‌شعر #‌شعر_خوانی #‌کلیپ #‌دکلمه_احساسی
  • 🙈
  • 🙉
  • 🙊
  • 💛
  • 💔
  • 💯
  • 💢
  • 👍
  • 👎
  • 👏
  • 👈
  • 👉
  • 🙏
  • 💪
  • 🎬
  • 🐥
  • 🌹
  • 🍁
  • 🍉
  • 🍕
  • 🍳
  • 🎂
  • 🎈
  • 🌍
  • 💩
  • 🚗
  • 📙
  • 😀
  • 😂
  • 😉
  • 😊
  • 😍
  • 😘
  • 💋
  • 😋
  • 😜
  • 👀
  • 😐
  • 😕
  • 😎
  • 😌
  • 😒
  • 😬
  • 😔
  • 😢
  • 😭
  • 😷
  • 😎
  • 😨
  • 😱
  • 😡
  • 😠
😊

مرتبط

Iran_Tehran

در حال بارگذاری
X
این ویدیو