یاحسین یا حسین اااتاااا
شایـــــان به اندازه ی کافی اعصابم داغون هست.. پس لطفا بشین و منتظرم باش..
و دیگه چیزی نشنیدم .. وقتی تو بغلش تکون می خوردم حس کردم داره از پله ها بالا میره..
بعد از چند لحظه رو به یه نفر گفت: در و باز کن..
و صدای مرد غریبه تو گوشم پیچید: اطاعت قربان..
صدای قدم هاش و می شنیدم..و زمانی که حس کردم منو گذاشت روی تخت چشمامو با وحشت باز کردم..
خواست دستشو برداره که نذاشتم و مچ دستشو گرفتم..
می دونستم اونم یکی از همیناست .. ولی یه حسی بهم می گفت از شایان بدتر نیست..شاید چون می دونستم شایان چجور ادمیه به این مرد التماس می کردم..
رو پیشونیش اخم غلیظی نشسته بود و چشماش هم نافذتراز همیشه به نظرمی اومد..
لبای خشک شده م رو با زبونم تر کردم و در حالی که ملتمسانه تو چشماش خیره بودم
و دیگه چیزی نشنیدم .. وقتی تو بغلش تکون می خوردم حس کردم داره از پله ها بالا میره..
بعد از چند لحظه رو به یه نفر گفت: در و باز کن..
و صدای مرد غریبه تو گوشم پیچید: اطاعت قربان..
صدای قدم هاش و می شنیدم..و زمانی که حس کردم منو گذاشت روی تخت چشمامو با وحشت باز کردم..
خواست دستشو برداره که نذاشتم و مچ دستشو گرفتم..
می دونستم اونم یکی از همیناست .. ولی یه حسی بهم می گفت از شایان بدتر نیست..شاید چون می دونستم شایان چجور ادمیه به این مرد التماس می کردم..
رو پیشونیش اخم غلیظی نشسته بود و چشماش هم نافذتراز همیشه به نظرمی اومد..
لبای خشک شده م رو با زبونم تر کردم و در حالی که ملتمسانه تو چشماش خیره بودم
- 🙈
- 🙉
- 🙊
- 💛
- ❤
- 💔
- 💯
- 💢
- ✋
- ✌
- 👍
- 👎
- ✊
- 👏
- 👈
- 👉
- 🙏
- 💪
- 🎬
- 🐥
- 🌹
- 🍁
- 🍉
- 🍕
- 🍳
- 🎂
- 🎈
- ☕
- 🌍
- 💩
- 🚗
- ⏰
- ☔
- 📙
- ⭐
- 😀
- 😂
- 😉
- 😊
- 😍
- 😘
- 💋
- 😋
- 😜
- 👀
- 😐
- 😕
- 😎
- 😌
- 😒
- 😬
- 😔
- 😢
- 😭
- 😷
- 😎
- 😨
- 😱
- 😡
- 😠
😊
مشاهده نظرات
مرتبط
علی ترکاشوند
در حال بارگذاری
X
این ویدیو
×
گزارش تخلف
×در صورتیکه توضیحی در مورد گزارش تخلف دارید در کادر زیر بنویسید
افزودن به لیست پخش
×دانلود اپلیکیشن فیلو
×برای دانلود این ویدیو، اپلیکیشن فیلو را از مارکت ها یا بصورت مستقیم نصب کنید.
در صورتی که اپلیکیشن فیلو را نصب کرده اید؛ برای تماشا یا دانلود این ویدیو وارد اپلیکیشن شده، از منو گزینه اسکن را انتخاب کرده و کد زیر را اسکن کنید.