فیلترشکن فعاله فیلترشکن فعاله

انیمیشن گوشی را زمین بگذار بیل را بردار

ادامه داستان:
مش قاسم گوشی را که از شدت گرما چسبناک شده بود، از گوشش دور کرد. نفس عمیقی کشید و سعی کرد آرامش خود را حفظ کند. تایلند، با تمام زیبایی‌هایش، در آن لحظه به نظر می‌رسید هزاران کیلومتر از او دورتر باشد. پسرش، علی، همیشه پسر آرامی بود اما ظاهراً این روزها شیطنت‌های جدیدی در سر داشت.
مش قاسم با صدایی آرام اما محکم به همسرش گفت: نگران نباش، مامان. من فردا برمی‌گردم. خودم با علی صحبت می‌کنم. مطمئن باش راضیش می‌کنم که سر به راه بشه.
همسر مش قاسم با نگرانی در صدایش گفت: قاسم جان، تو که می‌دونی این بچه دیگه حرف گوش نمی‌کنه. این گوشی هم که دیگه از دستش افتاده!
مش قاسم با لبخندی تلخ گفت: آروم باش، مامان. من یه فکری براش می‌کنم. شاید با یه روش جدید بشه باهاش ارتباط برقرار کرد.
مش قاسم تمام شب را به فکر فرو رفت. او می‌دانست که نمی‌تواند علی را با تنبیه کردن به راه راست هدایت کند. باید راهی پیدا می‌کرد تا علاقه علی را از بازی‌های کامپیوتری و گوشی به سمت کار و فعالیت‌های مفید جلب کند.
فردا صبح، مش قاسم با اولین پرواز به ایران برگشت. وقتی به خانه رسید، علی سرگرم بازی با گوشی بود. مش قاسم بدون هیچ حرفی کنار او نشست و شروع به تماشای بازی کرد. بعد از چند دقیقه، با صدایی آرام گفت: علی جان، بازی قشنگیه ها. خیلی هم باحالیه. ولی می‌دونی چیه؟ من یه بازی خیلی بهتر از این بلدم.
علی با تعجب به پدرش نگاه کرد. مش قاسم ادامه داد: یه بازی که توش باید با دست‌های خودت چیزهایی بسازی، باغچه‌ای درست کنی، حیوون پرورش بدی. یه بازی که توش می‌تونی با خودت و طبیعت دوست شی.
علی با کنجکاوی پرسید: چه بازی‌ای؟
مش قاسم لبخندی زد و گفت: همون بازی که من خودم از بچگی بازی می‌کردم. همون بازی که توش باید با خاک و آب و بذر، یه زندگی جدید رو شروع کرد. همون بازی که بهش می‌گن کشاورزی!
علی با تعجب به پدرش نگاه کرد. کشاورزی؟ مگر می‌شود کشاورزی را بازی دانست؟ اما کنجکاوی‌اش اجازه نداد که بیشتر فکر کند.
مش قاسم با علی به باغچه رفت و به او نشان داد که چگونه بذر بکارند، چگونه به گیاهان آب بدهند و چگونه از آن‌ها مراقبت کنند. علی در ابتدا کمی بی حوصله بود اما کم کم به کار کشاورزی علاقه‌مند شد. او لذت می‌برد از اینکه هر روز شاهد رشد گیاهانی است که خودش کاشته است.
چند هفته بعد، علی دیگر به گوشی فکر نمی‌کرد. او تمام وقتش را در باغچه می‌گذراند. مش قاسم از این تغییر رفتار پسرش بسیار خوشحال بود. او فهمیده بود که بهترین راه برای تربیت فرزندان، نه تنبیه و تهدید، بلکه ایجاد علاقه و انگیزه در آن‌ها است.
#‌انیمیشن_کوتاه
* #‌انیمیشن_آموزشی
* #‌انیمیشن_کودک
* #‌انیمیشن_ایرانی
* #‌محیط_زیست
* #‌کشاورزی
* #‌خانواده
* #‌پدر_و_پسر
* #‌تغییر_رفتار
* #‌فناوری_و_طبیعت
* #‌بازیافت
* #‌زندگی_سالم
  • 🙈
  • 🙉
  • 🙊
  • 💛
  • 💔
  • 💯
  • 💢
  • 👍
  • 👎
  • 👏
  • 👈
  • 👉
  • 🙏
  • 💪
  • 🎬
  • 🐥
  • 🌹
  • 🍁
  • 🍉
  • 🍕
  • 🍳
  • 🎂
  • 🎈
  • 🌍
  • 💩
  • 🚗
  • 📙
  • 😀
  • 😂
  • 😉
  • 😊
  • 😍
  • 😘
  • 💋
  • 😋
  • 😜
  • 👀
  • 😐
  • 😕
  • 😎
  • 😌
  • 😒
  • 😬
  • 😔
  • 😢
  • 😭
  • 😷
  • 😎
  • 😨
  • 😱
  • 😡
  • 😠
😊

مرتبط

محمود اسمعیل زاده

در حال بارگذاری
X
این ویدیو