داستان بابا و تاب

📖 داستان «بابا و تاب»

بابا در حیاط ایستاده بود و با لبخند به بچه‌ها نگاه می‌کرد.
بچه‌ها یکی‌یکی روی تاب نشستند.

- اولین بچه گفت: «بابا، تاب تند می‌خواهم!»
بابا آرام تاب را هل داد و گفت: «تاب باید آرام باشد تا ایمن باشی.»

- دومین بچه گفت: «بابا، تاب آرام می‌خواهم.»
بابا لبخند زد و گفت: «آفرین! آرام تاب خوردن بهتر است.»

بچه‌ها با هم صدا زدند: «تاب تاب تاب…»
صدای «ت» در حیاط پیچید.

بابا گفت: «دیدید بچه‌ها؟ کلمه‌ی تاب با نشانه‌ی ت شروع می‌شود. مثل توپ، ترازو، تبل و ترانه.»
بچه‌ها با شادی کلمات دیگری با «ت» گفتند و مسابقه‌ی کوچک ساختند: هر کس یک کلمه‌ی تازه با «ت» پیدا کند، یک بار بیشتر تاب می‌خورد.

---

✨ این ادامه‌ی داستان هم آموزش نشانه «ت» را تقویت می‌کند، هم بازی و تعامل ایجاد می‌کند.
می‌خواهی برای این داستان یک فعالیت نمایشی و بازی کلاسی هم طراحی کنم تا بچه‌ها نقش بابا و بچه‌ها را بازی کنند؟ با استفاده از رویکرد عملکردی نمایشی هرکدام در نقش های خود را بازی میکنند
-

🌐 هشتگ‌های عمومی و ترند برای دیده شدن بیشتر
- #‌فیلو
- #‌فیلو_آموزشی
- #‌ویدیو_آموزشی
- #‌محتوای_خلاق
- #‌یادگیری_آنلاین
- #‌کلاس_آنلاین
# مدرسه ـ شاد