سکانس کوتاه | سریال بانوی عمارت - قسمت 27

فخرالزمان به مهری میگوید که عمو مشدی از او خواستگاری کرده،مهرالنسا از این کار عمو مشدی عصبی میشود.
به هنگام شام،سیمون به همراه دو مامور به عمارت رفته و در حضور مهمانان به شازده میگوید که عمارت را فروخته و خریدار بزودی ساکن عمارت میشود پس باید فردا عمارت را تحویل دهند.
فردای آن روز تعدادی از نوکران پول خود را گرفته و عمارت را ترک میکنند.
افسر به پیش شازده میرود و از او میخواهد تا کاری انجام دهد،شازده بی اعتنایی کرده و مشغول کتاب خواندن میشود.افسر به شدت از او عصبی میشود.خریدار عمارت وقتی میبیند آنها عمارت را خالی نکرده اند،میخواهد تا با شازده ملاقات کند اما شازده به دیدار او نمیرود،فخری خود رفته و با او حرف میزند.عمو مشدی به آهو میگوید که خواستگار دارد اما نمیگوید خواستگارش چه کسی است.
فخرالزمان وقتی میبیند شازده قدم از قدم بر نمیدارد،اسناد املاکی که از پدرش به ارث برده،برداشته و به مغازه ی حاج فتاح میرود و از او میخواهد تا آنها را بخرد و با اسد شریک شود.حاج فتاح قبول نمیکند ولی رشید به پدرش میگوید که خودش میخواهد با اسد شریک شود پس با فخرالزمان معامله میکند.
فخرالزمان به پیش سیمون میرود و میگوید پولش آماده است.سند و رهن نامه را گرفته و برات حاج فتاح را به او میدهد.

مرتبط

HadizZzmovie

در حال بارگذاری
X
این ویدیو