پارت ۷ خواستگار خواهرم یه جن بود!

پارت7: خواستگار خواهرم یه جن بود!

پدرم وقتی خبر خواستگاری مولاولی از اکرم رو شنید با چوب دنبالش کردو از روستا بیرونش انداخت
اما اون بازم اومد
اونقدر رفتو اومد که ما رو خسته کرد
اخرین باری که اومده بود به پدرم گفته بود چرا نظر خود دخترو نمیپرسی
:شاید خودش به این ازدواج راضی باشه
پدرمم برای اینکه دهن اونو ببنده اکرمو صدا زده بودو با حالت مسخره ای ازش پرسیده بود تو قبول میکنی زن این یارو بشی
اکرم نگاهی به یه دونه چشم مولاولی کرده بود و در مقابل چشمای حیرت زده ی ما با صراحت گفته بود بله
یادمه پدرم مولاولی رو ول کردو افتاد به جون اکرم
اونقدر زدش که اکرم گوشه ی حیاط خون بالا اورد
اما باز هم میگفت به این ازدواج راضیه
پدر و مادر بیچارم نمیدونستن چی کار کنن
مولاولی دست بردار نبود
روزا جلوی خونه رو قوروق میکردو شبا با اکرم تو حیاط قرار میذاشتنو جیک‌جیک مستونشون به راه بود
دیگه طوری شده بود که قصه ی عشق عجیب و غریب اکرمو مولاولی نَقله دهن همه شده بودو فقط خواجه حافظ شیرازی ازش خبر نداشت
اونجا بود که...

رفقا لایک و فالو یادتون نره هاا🧡
نظراتتون هم حتما برام کامنت کنین، گفتن یه عالی یا حتی یه ایموجی قلب کلی بهم انرژی میده💟
ممنون که حمایت میکنید🙏🏻⚘

¤¤¤_☆---+ (🕷☠🕷) +---☆_¤¤¤
#‌جن #‌ترسناک #‌عجایب #‌داستان_واقعی #‌شیطان #‌وحشت #‌ماورا #‌هيجان_انگیز #‌داستان_ترسناک_واقعی #‌داستان_جن #‌جن_کافر #‌اجنه #‌اجنه_کاملا_واقعی #‌ماورایی #‌علوم_غریبه #‌دعا_نویس
  • 🙈
  • 🙉
  • 🙊
  • 💛
  • 💔
  • 💯
  • 💢
  • 👍
  • 👎
  • 👏
  • 👈
  • 👉
  • 🙏
  • 💪
  • 🎬
  • 🐥
  • 🌹
  • 🍁
  • 🍉
  • 🍕
  • 🍳
  • 🎂
  • 🎈
  • 🌍
  • 💩
  • 🚗
  • 📙
  • 😀
  • 😂
  • 😉
  • 😊
  • 😍
  • 😘
  • 💋
  • 😋
  • 😜
  • 👀
  • 😐
  • 😕
  • 😎
  • 😌
  • 😒
  • 😬
  • 😔
  • 😢
  • 😭
  • 😷
  • 😎
  • 😨
  • 😱
  • 😡
  • 😠
😊

مرتبط

RED MOON - ماه سرخ

در حال بارگذاری
X
این ویدیو