داستان پولدار شدن

روزی روزگاری پسری به نام سامان در یک روستای کوچک زندگی می‌کرد. او همیشه آرزو داشت پولدار شود، اما فکر می‌کرد فقط شانس می‌تواند زندگی‌اش را تغییر دهد. هر روز روی صندلی می‌نشست و می‌گفت: کاش یک روز یک کیسه طلا از آسمان بیفتد!

یک روز پیرمرد دانایی به او گفت:
«سامان، ثروت واقعی با سه چیز به دست می‌آید:
۱. یاد گرفتن مهارت
۲. تلاش مداوم
۳. خرج کردن عاقلانه»

سامان حرف پیرمرد را جدی گرفت. او نجاری یاد گرفت و از صبح تا شب کار کرد. به جای خرج کردن بیهوده، بخشی از درآمدش را پس‌انداز می‌کرد. سال‌ها گذشت و سامان کم‌کم کارگاه خودش را ساخت. وقتی همه دیدند او تلاشگر و منظم است، مردم بیشتر به او اعتماد کردند و کارش رونق گرفت.

او فهمید پولدار شدن معجزه یا شانس نیست؛ نتیجه‌ی یاد گرفتن، تلاش کردن و درست خرج کردن است.

از آن روز هرکس از سامان پرسید راز ثروتش چیست، می‌گفت:
«اگر فقط دنبال پول باشی، هیچ‌وقت به آن نمی‌رسی. اما اگر روی یادگیری و تلاش تمرکز کنی، پول خودش به دنبالت می‌آید.»