تماشای ویدیو با ip خارج از ایران ممکنه براتون کند باشه؛ پس اگه فیلترشکن فعاله، حتما خاموش و صفحه رو رفرش کنید.
ژوزف استالین_ قسمت اول - قهرمان کمونیست ه
ژوزف ویساریونویچ معروف به ژوزف استالین یا (مرد پولادین) یکی از رهبران شناخته شده حکومت شوروی سابق بود. که در هجدهم سپتامبر سال 1878 در بخش شرقی گرجستان شهری به اسم گوری متولد شد که اون زمان بخشی از امپراتوری روسیه تزاری بود. بسیاری استالین را از رهبران مخوف شوروی میدونند و کسیکه مخالفان خود را با قتل اونها از میان بر میداشت.
پدر استالین (ویساریون جوگاشویلی) نام داشت و کفاش بود اما به مرور زمان وقتی کفشهای جدید وارد بازار شد نتونست در بازار رقابت کنه و خانواده دچار فقر شد. مادرِ ژوزف (اِکاترین کالادزه) نام داشت و زنی بسیار مومن و معتقد به کلیسای ارتودوکس بود و در سن 16 سالگی با پدر استالین ازدواج کرده بود. سه تا بچه به دنیا آورده بودند که دو تای اونها از دنیا رفتند. مادر با هزار نذر و نیاز ژوزف رو به دنیا آورد و تمام تلاشش رو کرد که فرزند سوم سالم و زنده بمونه حتی اسمِ (ژوزف) یا (یوسف) رو برای همین بر روی فرزندشون گذاشتند. حتی با خدای خودش عهد کرده بود که چون بچه سالم به دنیا آمده در آینده فرزندش کشیش بشه.
زمانیکه (ژوزف) ده ساله بود پدرش اونها رو ترک کرد. پدر به الکل اعتیاد داشت و رفتارهای خشنی با خانواده داشت اونها رو ترک کرد و به تفلیس رفت. در این مدت مادر مشغول به کار در خانه های مردم شد تا خرج زندگی خودش و فرزندش رو در بیاره. مدتی رو هم در کنار یکی از اقوام مادری گذراندند. به کمک این آشنا (ژوزف) تحصیلات ابتدایی رو در کلیسای شهر گوری در گرجستان در سال 1888 میلادی آغاز کرد. در کلیسا بسیار به درس علاقه نشان داد و شاگرد اول کلاس شد. علارقم آنچه که در آینده براش اتفاق افتاد خودش در ابتدا تمایلی برای تغییر و پیشرفت نداشت. در همین دوران بود که به بیماری (آبله) مبتلا شد و از دل این بیماری زنده بیرون آمد. یک بار هم دستش لای چرخ های ارابه گیر کرد و نزدیک بود جونشون رو از دست بده. پس از نجات از این دو موقعیت مرگبار، دوباره به درخشش تحصیلی خودش ادامه داد اما رفتارش با همکلاسی هاش بسیار خشن و تند شده بود. معلمان به ژوزف پیشنهاد دادند برای ادامه تحصیل به تفلیس بره. در سال 1894 میلادی ژوزف تحصیلاتش رو در مدرسه دینی شهر تفلیس آغاز کرد. در این مدرسه هم خوش میدرخشید و اشعاری میسرود که به چاپ میرسیدند و به عضویت گروه کر درآمده بود. اما روزهای خوبش خیلی زود از بین رفتند. مدرسه دینی بود و ژوزف یک روز به صورت آشکار به همه گفت به خداوند اعتقادی نداره. این قضیه اوج بی احترامی به مقامات مدرسه بود. در این دوران ژوزف رو به خواندن آثار (کارل مارکس) آورد و با تفکرات کمونیستی و جهتگیری مارکس در مقابل سرمایه داری آشنا شد.
در ادامه به عضویت یک گروه زیرزمین از فعالان کارگری در گرجستان درآمد. گرجستانی که در اختیار حکومت تزار روسیه بود. ژوزف به قدری غرق در این تفکرات و فعالیتها شده بود که مدرسه دینی رو هم کنار گذاشت و فعالیتهای سوسیالیستی رو آغاز کرد.
در اواخر قرن 19 میلادی خاندان رومانوف ، روسیه رو با مشت آهنین رهبری میکرد و تلاشهای بسیار زیادی هم شده بود تا جامعه روسیه به یک جامعه مدرن تبدیل بشه. اما این رویا دست نیافتنی بود، دشمنان غربی علاقه ای به این قضیه نداشتند و اقتصاد روسیه بر پایه کشاورزی بود ، امکان گذار از سنت به مدرنیته وجود نداشت. شاید باورکردنی نباشه اما بیش از126 میلیون روس به از طریق کشاورزی و کارگری در زمینهای کشاورزی زندگی خودشون رو میگذروندند (serfdom in Russia). به اونها برده های کشاورزی هم میگفتند هر چند برده داری در روسیه از بین رفته بود اما زندگی این کارگران فرق چندانی با برده نداشت. بیشتر جمعیت خاک روسیه در فقر زندگی میکردند و هیچ شانسی برای یک زندگی بهتر و یا تحصیلات آکادمیک رو نداشتند. تعدادی زیادی از این افراد به استخدام ارتش در اومدند و شورش هایی هم شکل گرفته بود به همین دلیل دولت سیاست مشت آهنین رو در قبال مردم پیاده میکرد.
حکومت تزار به دنبال این بود که در تمامی جنبه های زندگی مردم روسیه رو کنترل کنه. اما زمانیکه استالین به دنیا آمده بود این نفوذ و قدرت در حال کاهش بود. جامعه روسیه به نقطه جوش رسیده بود صنعت چاپ پیشرفت کرده بود بیانیه
پدر استالین (ویساریون جوگاشویلی) نام داشت و کفاش بود اما به مرور زمان وقتی کفشهای جدید وارد بازار شد نتونست در بازار رقابت کنه و خانواده دچار فقر شد. مادرِ ژوزف (اِکاترین کالادزه) نام داشت و زنی بسیار مومن و معتقد به کلیسای ارتودوکس بود و در سن 16 سالگی با پدر استالین ازدواج کرده بود. سه تا بچه به دنیا آورده بودند که دو تای اونها از دنیا رفتند. مادر با هزار نذر و نیاز ژوزف رو به دنیا آورد و تمام تلاشش رو کرد که فرزند سوم سالم و زنده بمونه حتی اسمِ (ژوزف) یا (یوسف) رو برای همین بر روی فرزندشون گذاشتند. حتی با خدای خودش عهد کرده بود که چون بچه سالم به دنیا آمده در آینده فرزندش کشیش بشه.
زمانیکه (ژوزف) ده ساله بود پدرش اونها رو ترک کرد. پدر به الکل اعتیاد داشت و رفتارهای خشنی با خانواده داشت اونها رو ترک کرد و به تفلیس رفت. در این مدت مادر مشغول به کار در خانه های مردم شد تا خرج زندگی خودش و فرزندش رو در بیاره. مدتی رو هم در کنار یکی از اقوام مادری گذراندند. به کمک این آشنا (ژوزف) تحصیلات ابتدایی رو در کلیسای شهر گوری در گرجستان در سال 1888 میلادی آغاز کرد. در کلیسا بسیار به درس علاقه نشان داد و شاگرد اول کلاس شد. علارقم آنچه که در آینده براش اتفاق افتاد خودش در ابتدا تمایلی برای تغییر و پیشرفت نداشت. در همین دوران بود که به بیماری (آبله) مبتلا شد و از دل این بیماری زنده بیرون آمد. یک بار هم دستش لای چرخ های ارابه گیر کرد و نزدیک بود جونشون رو از دست بده. پس از نجات از این دو موقعیت مرگبار، دوباره به درخشش تحصیلی خودش ادامه داد اما رفتارش با همکلاسی هاش بسیار خشن و تند شده بود. معلمان به ژوزف پیشنهاد دادند برای ادامه تحصیل به تفلیس بره. در سال 1894 میلادی ژوزف تحصیلاتش رو در مدرسه دینی شهر تفلیس آغاز کرد. در این مدرسه هم خوش میدرخشید و اشعاری میسرود که به چاپ میرسیدند و به عضویت گروه کر درآمده بود. اما روزهای خوبش خیلی زود از بین رفتند. مدرسه دینی بود و ژوزف یک روز به صورت آشکار به همه گفت به خداوند اعتقادی نداره. این قضیه اوج بی احترامی به مقامات مدرسه بود. در این دوران ژوزف رو به خواندن آثار (کارل مارکس) آورد و با تفکرات کمونیستی و جهتگیری مارکس در مقابل سرمایه داری آشنا شد.
در ادامه به عضویت یک گروه زیرزمین از فعالان کارگری در گرجستان درآمد. گرجستانی که در اختیار حکومت تزار روسیه بود. ژوزف به قدری غرق در این تفکرات و فعالیتها شده بود که مدرسه دینی رو هم کنار گذاشت و فعالیتهای سوسیالیستی رو آغاز کرد.
در اواخر قرن 19 میلادی خاندان رومانوف ، روسیه رو با مشت آهنین رهبری میکرد و تلاشهای بسیار زیادی هم شده بود تا جامعه روسیه به یک جامعه مدرن تبدیل بشه. اما این رویا دست نیافتنی بود، دشمنان غربی علاقه ای به این قضیه نداشتند و اقتصاد روسیه بر پایه کشاورزی بود ، امکان گذار از سنت به مدرنیته وجود نداشت. شاید باورکردنی نباشه اما بیش از126 میلیون روس به از طریق کشاورزی و کارگری در زمینهای کشاورزی زندگی خودشون رو میگذروندند (serfdom in Russia). به اونها برده های کشاورزی هم میگفتند هر چند برده داری در روسیه از بین رفته بود اما زندگی این کارگران فرق چندانی با برده نداشت. بیشتر جمعیت خاک روسیه در فقر زندگی میکردند و هیچ شانسی برای یک زندگی بهتر و یا تحصیلات آکادمیک رو نداشتند. تعدادی زیادی از این افراد به استخدام ارتش در اومدند و شورش هایی هم شکل گرفته بود به همین دلیل دولت سیاست مشت آهنین رو در قبال مردم پیاده میکرد.
حکومت تزار به دنبال این بود که در تمامی جنبه های زندگی مردم روسیه رو کنترل کنه. اما زمانیکه استالین به دنیا آمده بود این نفوذ و قدرت در حال کاهش بود. جامعه روسیه به نقطه جوش رسیده بود صنعت چاپ پیشرفت کرده بود بیانیه
- 🙈
- 🙉
- 🙊
- 💛
- ❤
- 💔
- 💯
- 💢
- ✋
- ✌
- 👍
- 👎
- ✊
- 👏
- 👈
- 👉
- 🙏
- 💪
- 🎬
- 🐥
- 🌹
- 🍁
- 🍉
- 🍕
- 🍳
- 🎂
- 🎈
- ☕
- 🌍
- 💩
- 🚗
- ⏰
- ☔
- 📙
- ⭐
- 😀
- 😂
- 😉
- 😊
- 😍
- 😘
- 💋
- 😋
- 😜
- 👀
- 😐
- 😕
- 😎
- 😌
- 😒
- 😬
- 😔
- 😢
- 😭
- 😷
- 😎
- 😨
- 😱
- 😡
- 😠
😊
مشاهده نظرات
مرتبط
Filo Series
در حال بارگذاری
X
این ویدیو
×
گزارش تخلف
×در صورتیکه توضیحی در مورد گزارش تخلف دارید در کادر زیر بنویسید
افزودن به لیست پخش
×دانلود اپلیکیشن فیلو
×برای دانلود این ویدیو، اپلیکیشن فیلو را از مارکت ها یا بصورت مستقیم نصب کنید.
در صورتی که اپلیکیشن فیلو را نصب کرده اید؛ برای تماشا یا دانلود این ویدیو وارد اپلیکیشن شده، از منو گزینه اسکن را انتخاب کرده و کد زیر را اسکن کنید.