شعر عاشقانه شمس لنگرودی
و تو هم برنگشتی
باران بهزبان مادریام حرف میزند.
بهزبان گلها، قایقها
بهزبان نوری که زخم خورده
خود بهمداوای خود مشغول است.
باران
دستش را در بارش دستهای خود میشوید.
بر دریچهی گلها میکوبد
بیدار بیدار
که هنگامهی روییدن است
و عجیب که سوالاتش از من است
وقتی پاییز بیملاحظه برگها را به جبههی جنگ میبرد.
و تو هم که برنگشتی...
.
.
.
#عاشقانه #معشوق #عاشق
باران بهزبان مادریام حرف میزند.
بهزبان گلها، قایقها
بهزبان نوری که زخم خورده
خود بهمداوای خود مشغول است.
باران
دستش را در بارش دستهای خود میشوید.
بر دریچهی گلها میکوبد
بیدار بیدار
که هنگامهی روییدن است
و عجیب که سوالاتش از من است
وقتی پاییز بیملاحظه برگها را به جبههی جنگ میبرد.
و تو هم که برنگشتی...
.
.
.
#عاشقانه #معشوق #عاشق
- 🙈
- 🙉
- 🙊
- 💛
- ❤
- 💔
- 💯
- 💢
- ✋
- ✌
- 👍
- 👎
- ✊
- 👏
- 👈
- 👉
- 🙏
- 💪
- 🎬
- 🐥
- 🌹
- 🍁
- 🍉
- 🍕
- 🍳
- 🎂
- 🎈
- ☕
- 🌍
- 💩
- 🚗
- ⏰
- ☔
- 📙
- ⭐
- 😀
- 😂
- 😉
- 😊
- 😍
- 😘
- 💋
- 😋
- 😜
- 👀
- 😐
- 😕
- 😎
- 😌
- 😒
- 😬
- 😔
- 😢
- 😭
- 😷
- 😎
- 😨
- 😱
- 😡
- 😠
😊
مشاهده نظرات
مرتبط
دهکده عاشقان
در حال بارگذاری
X
این ویدیو