وقتی ناصر خط قرمز مجنون میشود

برای متولدین دهه‌ی شصت، «خطّ قرمز»، نه فقط سریالی خاطره‌انگیز، که بیش از آن و پیش از آن، سریال بسیار «مهمّی»ست. سریالی که اگر اکنون بار دیگر به تماشا بنشینیم، احتمالا همچون سال ۸۱، شیفته‌اش نشویم؛ اما این هیچ اهمیت ندارد... مهم این است که ۲۰ سال قبل، آن زمان که نسلِ ما، نوجوان بود و از «فضای رسمی» فراری، «خطّ قرمز»، در تلویزیونِ بسته و ایزوله و پاستوریزه‌ی آن‌زمان، یک «تابوشکنیِ» بزرگ بود... یک تابوشکنی، حتی به تیتراژ:
«به امید یه هوای تازه‌تر | گفتیم از رفتن و خوندیم از سفر ...
اما نه اینجا سراب غربته | سهممون یه کوله‌بارِ حسرته...»
کاریزمای «ناصر»، با بازی درخشانِ شهرام حقیقت‌دوست، «غیرِ رسمی‌ترین» و «وحشی‌ترین» کاراکتر «خطّ قرمز» بود و دقیقا به همین دلیل، بیش از هر کاراکتری، محبوبِ نسل ما شد... و همین شد که به دستور مدیرانِ آن زمان صداوسیما، «ناصر»، در قسمت‌های پایانی، آنطور تحقیر و مچاله گشت...
به این سکانس‌ها بنگرید... به سکانس‌هایی از قسمت‌های پایانی... به سکانس‌هایی که ناصر، پس از کلّی مشت و لگد و کتک خوردن، آنطور شِن‌آلود و پریشان و مَخمور، به دریا می‌زند و ضجه می‌کشد... سکانس‌هایی که به خیالِ مدیران آن زمان، ناصر را برای نسل ما، حقیر و تبدیل به «درس عبرت» می‌کرد... نتیجه اما، بلعکس بود... اضمحلال و انهدامِ ناصر، بیش از همیشه او را به دل نشاند، زیرا او را بیش از همه، شبیه به مَردمانِ ما کرد... شبیه به مَردمانی که زور محیط، همیشه از آن‌ها بیشتر بود... شبیه به «مَردمانِ بازنده»...
کاریزمای ناصر، همان‌قدر که مدیون فیلمنامه و کارگردان؛ مدیون شخصِ بازیگر است: شهرام حقیقت‌دوست... بازیگری آرام و بی‌حاشیه، با صدای زخمی و چندرگه، با دو چشم گیرا، و با خطوط حسّی مرئی و نامرئیِ چهره‌اش، که تماماً، تحت کنترلِ بازی‌های تمام‌تکنیکالِ اوست... حقیقت‌دوست، مختصات نمودارِ شمایلِ چندبُعدیِ ناصر را، با تکیه بر همین ویژگی‌های سطحِ بالایش، به تمامیّت شکل داد... همچون این ۲ سکانس... که ابتدایش، «بازی در سکوتِ» مَهیب است و بعد، ناله و ضجه و آوازه‌خوانیِ خراباتی... حقیقت‌دوست -ناصر- با همین نماها، در ذهن ما به تثبیت ماند و شِگفت آنکه، هرچه پیش آمدیم، برایمان پُررنگ‌تر شد... ناصر، گویی نه فقط یک نقش، که بیش از آن و پیش از آن، سرنوشتِ تاریخیِ یک نسل بود... نسلی که دو دهه قبل از فرا رسیدنِ جوانی‌اش، آینده‌ی مصلوبِ خود را، در سیمای ناصر، تمام‌قد به نظاره نشست...
.
.
.
#‌فیلم #‌فیلم_ایرانی #‌سریال #‌سریال_تلویزیونی #‌خط_قرمز #‌سریال_خط_قرمز #‌شهرام_حقیقت_دوست