تماشای ویدیو با ip خارج از ایران ممکنه براتون کند باشه؛ پس اگه فیلترشکن فعاله، حتما خاموش و صفحه رو رفرش کنید.

پارت ۵ برادرم تو بد دردسری افتاده بود

پارت5: برادرم تو بد دردسری افتاده بود

گفت باره آخرت باشه به خواهر من نزدیک میشی
گفتم میلاد خوبی اما میلاد منو هل داد و خودش محکم خورد روی زمینو بدنش مثل بید میلرزید درست مثل همون شب که تشنج کرده بود بازم همون حالت بهش دست داد
مامانو آقاجون صدای جیغ و داد منو شنیدنو اومدن بالای سر میلاد آقاجون بهم گفت طبیبو خبر کنم
منم بعد از خبر کردن طبیب یه راست رفتم خونه عمه و همه چیزو بهش گفتم
عمه گفت مطمئنی بهت گفت که از اون چیزی که توی باغچست بدش میاد گفتم آره عمه خودش گفت
عمه گفت با این مشخصاتی که تو گفتی و اینجوری که از اون دعا و چاقو میترسه حتم دارم که میلاد جن میبینه
من که دوباره تپش قلب گرفته بودم با تعجب پرسیدم جن از کجا مطمئنی عمه؟
گفت اول که هیچ آدمیزادی صورت کبود و چشمای سرخ و موهای سیاه تا این حد بلند نداره بعدش هم اینکه فقط خود میلاد میتونه اونو ببینه
یه چیز دیگه هم که هست اون دعایی که توی باغچه چال کردی دعای دفع خطر از جن و انس بوده
و اون چاقو،
جن ها از چاقو خوششون نمیاد برای همین به میلاد گفته که اونو برداره
گفتم چیکار کنیم عمه نکنه بلایی سرش بیاد
گفت نترس الان من باهات میام و...

پارت بعد فردا شب گذاشته میشه✅
راستی رفقا لایک و فالو یادتون نره هاا🧡
ممنون که حمایت میکنید🙏🏻⚘


¤¤¤_____☆---+ (🕷☠🕷) +---☆_____¤¤¤
#‌هیجان #‌ماورا #‌ترسناک #‌وحشت #‌داستان_ترسناک_واقعی #‌عجایب #‌داستان_جن #‌احضار_ارواح #‌داستان_واقعی #‌احضار_جن #‌جن_عاشق #‌جن_کافر
  • 🙈
  • 🙉
  • 🙊
  • 💛
  • 💔
  • 💯
  • 💢
  • 👍
  • 👎
  • 👏
  • 👈
  • 👉
  • 🙏
  • 💪
  • 🎬
  • 🐥
  • 🌹
  • 🍁
  • 🍉
  • 🍕
  • 🍳
  • 🎂
  • 🎈
  • 🌍
  • 💩
  • 🚗
  • 📙
  • 😀
  • 😂
  • 😉
  • 😊
  • 😍
  • 😘
  • 💋
  • 😋
  • 😜
  • 👀
  • 😐
  • 😕
  • 😎
  • 😌
  • 😒
  • 😬
  • 😔
  • 😢
  • 😭
  • 😷
  • 😎
  • 😨
  • 😱
  • 😡
  • 😠
😊

مرتبط

RED MOON - ماه سرخ

در حال بارگذاری
X
این ویدیو