تماشای ویدیو با ip خارج از ایران ممکنه براتون کند باشه؛ پس اگه فیلترشکن فعاله، حتما خاموش و صفحه رو رفرش کنید.

سکانس کوتاه | سریال بانوی عمارت - قسمت 31

پس از دستگیری کاووس توسط بکتاش اعضای انجمن حضرت والا به دست و پا می افتند .
افسر پس از شنیدن دستگیری قاتل دوباره به عمارت باز میگردد.
شازده به جهانبخش تلگراف میزند تا برای کمک بیاید.تلگراف را جواهر به والا حضرت میدهد.والا حضرت از جواهر میخواهد تا به عمارت برود و فرزند شازده را قبل از به دنیا آمدنش نابود کند.جهانبخش خود نیز به عمارت شازده میرود.شازده میگوید اولین بار یاور اسدالله اورا به پیش حضرت والا برد پس از جهانبخش میخواهد اسدالله را پیدا کند.جهانبخش قبل رفتن به پیش گودرز رفته و در گوشش میگوید طاقت بیار،بزودی آزادت میکنم.
فخرالزمان کمی ناخوش میشود.افسر از او میخواهد تا شب به اتاق او برود و پیش او بخوابد.شب هنگام جواهر وارد عمارت میشود.خود را بر سر بالین فخری رسانده و طنابی دور گردنش انداخته و او را خفه میکند.در این هنگام افسر از پشت با وسیله ای به سر او میزند
همه اهالی عمارت به دنبال جواهر میگردند.عمو مشدی وقتی خبر مرگ مهری را میشنود نگهبانی را رها کرده و میرود.جواهر به سراغ گودرز میرود و او را آزاد کرده و فراری میدهد.یحیی وقتی میبیند گودرز نیست،خبر را به شازده میرساند.شازده و تعدادی از نوکران در پی گودرز میگردند.جواهر و گودرز در بیرون عمارت سوار گاری که به دنبال آنها آمده میشوند.گودرز را زیر کاه پنهان میکنند تا شبگردها شک نکنند.خود جواهر هم لباس مردانه میپوشد.در اوسط راه جواهر میبیند گودرز نیست.هر دو پیاده میشوند و دنبال او میگردنند.گودرز میخواهد فرار کند اما جواهر و گاریچی او را گیر می آورند….مهری از خواب بیدار میشود و جلوی جواهر را میگیرد.آنها دست به یقه میشوند،جواهر مهری را هل میدهد و سر مهری به دیوار میخورد.مهرالنسا میمیرد

مرتبط

HadizZzmovie

در حال بارگذاری
X
این ویدیو