تماشای ویدیو با ip خارج از ایران ممکنه براتون کند باشه؛ پس اگه فیلترشکن فعاله، حتما خاموش و صفحه رو رفرش کنید.

داستان علی گندابی همدانی شب اول (محرم)تا آخر گوش کن حالت عوض میشه😭

متن داستان توبه علي گندابي
مترجم تفسیر شریف المیزان آقای سید محمدباقر موسوی همدانی که چندسالی هست به رحمت خدا رفتن ، ایشون این داستان رو نقل میکرد

علی نامیه تو همدان در محله ای که الان کنار مصلای فعلی همدانه به نام گنداب ، در این محله زندگی میکرده

اسمش علیه ، چون تو این محله زندگی میکنه بهش میگن علی گندابی

علی گندابی قیافه بسیار زیبا و خوشگلی داشته ، چشای زاغ و موهای بور یه کلای پشمی خیلی زیبایی هم سرش میزاشته که به زیباییش اضافه میکرده

اما لات بوده ولی یه جو معرفت و مرام ته دلش بوده

جلو قهوه خونه نشسته داره قلیون میکشه ، یه وخ دید یه خانمی که تازه شوهر کرده وایستادا داره به این علی نگاه میکنه علیم تیپی زده ، خوشگله دیگه

آی جوون ، یه جوری تیپ بزنی که نامحرم به تو نگاه کنه ، معمولی عادی

علی گندابی بلند شد ، موهاشو ژولیده پولیده کرد ، کلاهه رو پرت کرد :

گفت علی خجالت نمیکشی یه جوری خودتو درست کردی که ناموس مردم داره به تو نگاه میکنه

گذشت …

آ شیخ حسین نامیه :روضه خونه : تو همدان میگه رفتم تو یکی از دهات همدان که دهات خوبیه و خیلی شهید داده

رفتم اونجا روضه بخونم ، اومدم که برگردم دیروقت بود ، درای دروازه رو بسته بودن ، خدایا بخوام بمونم که حیوونای درنده اینجان

بخوام برگردم دهات فردا صبح باید مسجد جامع سخنرانی بکنم

اومدم در بزنم دیدم واویلا ، چی شده ؟ علی گندابی قمه به دست عرق خورده عربده کشون با رفقاش پشت در ایستاده ، حالا بیا و درستش کن

نه میشه برگشت ، نه میشه واستاد نه میتونم برم تو ، دیگه دلو زدم به دریا ، خدایا توکل بر تو ، در زدم

علی گندابی درو باز کرد ، عربده میکشه ، قمه هم به دستش تا منو نگاه کرد گوشه عبا منو گرفت منو کشوند برد تو

گفت آ شیخ حسین این موقع شب اینجا چه غلطی میکنی

گفتم راستش علی جان رفته بودم یکی از روستاهای اطراف روضه بخونم

گفت شما هم روبروشو اوردین سال به دوازده ماه روضه روضه روضه چه خبره

از این حرفا اخیرا هم میزنن به بعضی از هیئتیا چـــه خبره ؟

شنبه هیئت ، یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنجشنبه ، چه خبره؟

بگو یه نفر به اونایی که یه شبانه روز میرن پشت درای استادیوم وایمستن معطل میشن که دو تا تیم میخوان این توپو بزنن تو اون دروازه ، اونا خسته نمیشن ؟

حالا فقط میان گیر میدن که شماها ؟؟؟ چه خبره ؟؟؟؟ هیچ خبری نیست

یه نشاطی اینجا به ما میدن که این نشاطو هیچ کجا پیدا نکردیم ، هرکیم هرچی میخواد بگه بگه

این موقع شب اینجا چکار میکنی ؟ راستش علی رفته بودن روضه بخونم

گفت ول کنید بابا این همه روضه چه خبره مگه ، گفتم علی فرق میکنه آخه ، گفت چطور

گفتم امشب شب اول محرم اباعبدالحسینه

آقا علی عرق خورده مست لایقل قمه به دست ، تا بهش گفتم امشب شب اول محرمه

انقدر با سر تو این دروازه زد ، گفت علی خجالت نکشیدی محرم اومده تو عرق خوردی ای بی حیا

همه وقت گناه تو محرم هم گناه ؟ همه وقت گناه تو ماه رمضون هم گناه ؟ هی سرو میزنه به این در

یه خورده آروم شد قمه رو به دستش گرفت گفت شیخ بخدا تیکه تیکت میکنم همین الان باید بشینی اینجا برام روضه بخونی

گفتم علی پدرت خوب مادرت خوب روضه مستمر میخواد ، ممبر میخواد ، چایی میخواد ، همینجور که نمیشه

گفت این حرفا نیست ، تیکه تیکت میکنم ، هربلایی هم که میخواد سرم بیاد بیاد ، باید برای من روضه بخونی

ممبر میخوای باشه ،۴دستو پا افتاد رو زمین گفت خودم میشم ممبرت ، رو من بشین

افتاد رو زمین ما هم نشستیم رو کمرش ، بسم الله الرحمن الرحيم …

بلند شد گفت شیخ تیکه تیکت میکنم منو معطل نکن یک راست منو ببر در خونه قمر منیر بنی هاشم ابوالفضل العباس بگو علی اومده

نشستم رو کمرش شروع کردم بدون مقدمه ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ، سقای حسین …

یه وقت دیدم دارم بالا و پایین میرم ، نگاه کردم دیدم علی گندابی عرق خورده داره به پهنای صورت اشک میریزه و گریه میکنه

چکار میکنه نام ابوالفضل با این دلا ….

روضم که تموم شد بلند شد دست منو گرفت گفت شیخ ممنونتم روضه خوندی ، میشه یه کار دیگه برای من بکنی ، من خجالت میکشم ، گفتم بگو

گفت میشه روتو بکنی سمت نجف امیرالمومنین به آقا بگی آقا علی قول میده دیگه لب به عرق نزنه ، قول میدم

خدافظی کردیم رفت خونه ، مام رفتیم خونه فرداصبح رفتیم مسجد جامع نماز که خودم رو ممبر رفتم گفتم مردم مژده بدم ، علی گندابی توبه کرده

کسی قبول نمیکرد که ، روضه که تموم شد با جمعیت رفتیم در خونه علی گندابی در زدیم زنش اومد بیرون ، گفت بله گفتیم علی رو کار داریم

گفت علی نصف شب اومد ساکشو برداشت گفت زن میرم یا آدم میشم برمیگردم یا دیگه برنمیگردم

کجا رفت ؟ گف فقط به من گفت جایی جز کربلا ندارم ، میرم کربلا

(میشنویم بعضیا دارن میرن کربلا جیگرامون کباب میشه:()

یه مدتی علی گندابی اومد کربلا ، مقیم کربلا شد ، خوب که زنگا از دلش ز دوده شد بلند شد اومد نجف

میرزای شیرازی تو نجف داره نماز میخونه ، علی گندابی صف عقب بود بعد کم کم اومد جلو اومد جلو اومد جلو تا ملازم میرزا شد

کنار میرزا ، هروقت میرزا وارد حرم میشد میدید علی نیست صبر میکرد تا علی بیاد ، یه روز دارن نماز میخونن خبر دادن میرزا فلان عالم تو نجف مرده

گفت باشه قبری همینجا زیر پای زائرین امیرالمومنین بکنید بین السلاطین هم بیارین من نمازشو میخونم ، بعد از نماز هم دفنش میکنیم

نماز اولو خوندن ، گفتن میرزا قبر آماده شده اما اون عالم دوباره زنده شده قلبش شروع کرده به کار کردن

میرزا گفت رو قبرو نپوشونین یه حکمتی تو این قصه هست ، نماز دوم که خوندن السلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

گفتن میرزا چی شده علی گندابی سر از سجده بلند نمیکنه

اومدن تکونش دادن ، علی علی دیدن علی افتاده مرده از دنیا رفته

بعد میرزا لبخند زد و گفت : میدونین علی تو سجده ی آخر نمازش چی گفت ؟

امیرالمونین رو واسطه قرار داد خدارو قسم داد به آبروی علی گفت خدایا زیر پای زائرین امیرالمونین یه قبر خالیه من برم اونجا ؟

ببینین گریه بر ابوالفضل آدمو به کجا میرسونه
  • 🙈
  • 🙉
  • 🙊
  • 💛
  • 💔
  • 💯
  • 💢
  • 👍
  • 👎
  • 👏
  • 👈
  • 👉
  • 🙏
  • 💪
  • 🎬
  • 🐥
  • 🌹
  • 🍁
  • 🍉
  • 🍕
  • 🍳
  • 🎂
  • 🎈
  • 🌍
  • 💩
  • 🚗
  • 📙
  • 😀
  • 😂
  • 😉
  • 😊
  • 😍
  • 😘
  • 💋
  • 😋
  • 😜
  • 👀
  • 😐
  • 😕
  • 😎
  • 😌
  • 😒
  • 😬
  • 😔
  • 😢
  • 😭
  • 😷
  • 😎
  • 😨
  • 😱
  • 😡
  • 😠
😊

مرتبط

move TV

در حال بارگذاری
X
این ویدیو