تماشای ویدیو با ip خارج از ایران ممکنه براتون کند باشه؛ پس اگه فیلترشکن فعاله، حتما خاموش و صفحه رو رفرش کنید.

بابالنگ دراز قسمت _ ۲۷

عزیزترین بابا لنگ دراز:

دیروز عصر وقتی كه هوا داشت تاریك می شد من تو تختخوابم نشسته بودم و بیرون رو نگاه می كردم ، بارون می بارید و از زندگی توی یه مجتمع فوق العاده به شدت احساس كسلی می كردم ، تو این حال بودم كه پرستار با یه جعبه بلند سفیدی كه به اسم من بود پیداش شد . پر از دوست داشتنی ترین غنچه های رز صورتی بود . و بهتر از اون ، یه كارت هم بود كه توش یه پیام مودبانه ای با خط مایل و كشیده جالبی نوشته شده بود (و نشون دهنده یه شخصیت خیلی محترم ) هزاران بار متشكرم. گلهای تو اولین كادوی واقعی و حقیقی بود كه تو عمرم گرفته بودم . اگه میخوای بدونی كه چقدر بچه ام باید بدونی كه دراز كشیدم و گریه كردم آخه خیلی خوشحال شدم.
  • 🙈
  • 🙉
  • 🙊
  • 💛
  • 💔
  • 💯
  • 💢
  • 👍
  • 👎
  • 👏
  • 👈
  • 👉
  • 🙏
  • 💪
  • 🎬
  • 🐥
  • 🌹
  • 🍁
  • 🍉
  • 🍕
  • 🍳
  • 🎂
  • 🎈
  • 🌍
  • 💩
  • 🚗
  • 📙
  • 😀
  • 😂
  • 😉
  • 😊
  • 😍
  • 😘
  • 💋
  • 😋
  • 😜
  • 👀
  • 😐
  • 😕
  • 😎
  • 😌
  • 😒
  • 😬
  • 😔
  • 😢
  • 😭
  • 😷
  • 😎
  • 😨
  • 😱
  • 😡
  • 😠
😊

مرتبط

Tatlibela

در حال بارگذاری
X
این ویدیو