تماشای ویدیو با ip خارج از ایران ممکنه براتون کند باشه؛ پس اگه فیلترشکن فعاله، حتما خاموش و صفحه رو رفرش کنید.

پارت ۱۲ خواستگار خواهرم یه جن بود!

پارت12: خواستگار خواهرم یه جن بود!

برای همین پاکسازیش طولانی تره
هر روز اول از همه اکرمو توی آب چشمه ای که توی غار بود غسل میدادم
آب چشمه اونقدر سرد بود که اکرم منجمد میشدو از حال میرفت
تا جایی که بعدش امیدی نداشتم بدنش دوباره گرم بشه
بعد از اون درست مثل روز اول اونو به صلیب میکشید
صلیبی که میگم وجود خارجی نداشت
نه چوبی بود
و نه طنابی
اما اکرم یه طوری بین زمینو هوا معلق میموند که انگار بسته بودنش به یه ستون
تمام اون چند ساعت استاد زیر پاش مینشستو دعا میخوند
نه از این دعاهای معمول یه چیزایی به یه زبون دیگه
این زبون برام آشنا بود
اکرمم اون اوایل یه چیزایی شبیه به همینا زمزمه میکرد
اونقدر اکرمو تو اون حالت نگه میداشت تا کم کم با استاد شروع به خوندن میکردو هرچی اون میگفت تکرار میکرد
روزای اول فقط فحش و ناسزا بود که اکرم به منو استادو هر کسی که میشناخت میداد
اما روزای بعد آروم‌تر شد
گاهی فقط چند کلمه با استاد همراهی میکرد
اما از هفته ی دوم و سوم کاملا رام شده بود
آخرین روز هفته ی سوم...

رفقا لایک و فالو یادتون نره هاا🧡
نظراتتون هم حتما برام کامنت کنین، گفتن یه عالی یا حتی یه ایموجی قلب کلی بهم انرژی میده💟
ممنون که حمایت میکنید🙏🏻⚘


¤¤¤_☆---+ (🕷☠🕷) +---☆_¤¤¤
#‌جن #‌ترسناک #‌عجایب #‌داستان_واقعی #‌شیطان #‌وحشت #‌ماورا #‌هيجان_انگیز #‌داستان_ترسناک_واقعی #‌داستان_جن #‌جن_کافر #‌اجنه #‌اجنه_کاملا_واقعی #‌ماورایی #‌علوم_غریبه #‌دعا_نویس
  • 🙈
  • 🙉
  • 🙊
  • 💛
  • 💔
  • 💯
  • 💢
  • 👍
  • 👎
  • 👏
  • 👈
  • 👉
  • 🙏
  • 💪
  • 🎬
  • 🐥
  • 🌹
  • 🍁
  • 🍉
  • 🍕
  • 🍳
  • 🎂
  • 🎈
  • 🌍
  • 💩
  • 🚗
  • 📙
  • 😀
  • 😂
  • 😉
  • 😊
  • 😍
  • 😘
  • 💋
  • 😋
  • 😜
  • 👀
  • 😐
  • 😕
  • 😎
  • 😌
  • 😒
  • 😬
  • 😔
  • 😢
  • 😭
  • 😷
  • 😎
  • 😨
  • 😱
  • 😡
  • 😠
😊

مرتبط

RED MOON - ماه سرخ

در حال بارگذاری
X
این ویدیو