راز عکسی که زندگی یک راننده تاکسی را زیر و رو کرد

پسر بچه‌ای که همیشه به راننده تاکسی می‌گفت بهترین راننده‌ای! روزی رازی بزرگ کشف کرد...
یک راننده تاکسی هر روز پسربچه‌ای را به مدرسه می‌برد. آن‌ها همیشه به یکدیگر لقب بهترین راننده و بهترین مسافر را می‌دادند. اما یک روز، پسر با چشمانی اشک‌بار وارد تاکسی شد و گفت که پدر ندارد. راننده که تحت تأثیر قرار گرفته بود، او را برای بستنی خوردن برد. اما وقتی برگشت، پسر عکسی در ماشین پیدا کرد و با حیرت گفت: این منم! در کمال ناباوری، راننده فهمید که این پسربچه همان فرزند گمشده‌اش است که سال‌ها پیش مادرش او را برده بود...



#‌داستان_کوتاه #‌احساسی #‌پدر_و_پسر #‌سرنوشت #‌زندگی #‌داستان_واقعی #‌عشق #‌دیدار_مجدد #‌راننده_تاکسی #‌راز #‌داستان_کوتاه_فارسی #‌داستان_کوتاه_احساسی #‌خانواده #‌اتفاقی #‌سرنوشت_عجیب